ازم انتظار دارن که ساکت باشم و به یه استیکر اکتفا کنم و میگن که: "خب اون خره، تو خوب باش". لعنتی اونقدر این حرف ها رو گفتیم که الان هر جور بخوان باهامون رفتار میکنن!!!

به من میگه که: "ببین من با اون بد تر از تو حرف زدم اما اون هیچی بهم نگفت". افتخار میکنه! افتخار میکنه که میتونه هر جور که دلش بخواد با همه رفتار کنه و کسی چیزی بهش نگه و نادیده بگیره.

ولی من هر کسی نیستم. من کسی نیستم که در لجن زارت و باز کنی و بهت اجازه بدم که مغز و عصابم و کثیف کنی. شاید اون اجازه بده اما من نمیتونم. چون اون اونه و من منم. من نمیتونم ساکت باشم، من نمیتونم بیخیال باشم. من میزنمش!

آره!

میدونم آخرش کباب میشم، آخرش هیچکس بهم گوش یا حقی بهم نمیده و میگن که: "خب تو نباید میپریدی بهش، باید بیخیالش میشدی". اما دیگه اهمیت نمیدم، دیگه خستم از اینکه یادم بیفته و حسرت بخورم برای شخصیتی که زیر پاهاشون خوردش کردن. شده برای خودمم نمیذارم اونا برنده شن.

نه، نه دیگه؛

من ساکت نمیمونم...